سوهاضمه مغزم

متن مرتبط با «کاوی» در سایت سوهاضمه مغزم نوشته شده است

خود کاوی اگاهانه

  • امروز که پسرک را گذاشتم خانه مامان متوجه شدم چه اجحافی در حق مامان بابا میکنم. قیافه هر دویشان امروز خسته و بی حوصله بود . دیروز صبح زود برده بودمش ان جا و امروز ظهر هم دوباره اورده بودمش .پسرک را دوست دارند و بالای چشم شان میگذارند و تنها نوه شان هست ولی پسرک بسیار فعال و پر انرژی و کاووش گر هست. بیش فعالی ندارد ولی انرژی زیادی دارد که می خواهد کنار من یا مامان یا بابا صرف کند . نمی دانم چه طوری بگویم خیلی وابسته هست به اینکه کسی کنارش باشد و بعد کمی هم در فعالیت هایش شرکت کند. راضی هست به همین که در حیاط بپر بپر کند و من هم گاهی دنبالش بدوم و خلاصه نشان بدهم که هستم و به او توچه میکنم. عاشق مکالمه هست هر چند نصف حرف هایش را هم کسی نمی فهمد ولی دوست دارد حرف بزند سوال بپرسد و البته که عاشق دستور دادن هست که چراغ روشن کن حالا خاموش کن موسیقی بگذار نه این را نمی خواهم ان دیگری که یک جوجو در ان می خواند را می خواهم حالا بغلم کن نه این مدلی بغلم نکن پس داگی کجاست برو داگی را بیاور نه من این یکی داگی را نمی خواهم برو از ماشین بیار و ...... سه ماه دیگر سه سالش می شود و با اینکه خراب کار نیست بدجنس نیست گناهش این هست که کم می خوابد و زیاد انرژی دارد و نگه داری و سرگرم گردنش شده کار دو نفره. برای همین هم هست که این روزها در به در پیداکردن جا در مهد کودک هستم برایش. دلم خوش هست می رود ان جا در کنار بچه های هم سنش بازی میکند انرژی ظاهرا نا محدودش را خالی میکند و بعد هم یاد میگیرد که چه شکلی مسالمت امیز در کنار بقیه وقت صرف کند و مهارت های اجتماعی اش بالا می رود. تا این ثانیه هیچ شانسی در پیدا کردن مهدکودک برایش نداشته ام و بیشتر مهدهای خوب تا پاییز هم جای اضافه ندارند.هفته ای که گذشت , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها