هنوز هم بهار

نمی دانم شاید به خاطر گرمایش زمین هست و تغییرات اقلیمی به دنبال ان که این جا هنوز هوا بهاری و زیباست. بوته های گل سرخ خانه مان دیوانه وار گل داده اند و بااینکه بر خلاف گل های سرخ ایران عطر ندارند هنوز هم بی نهایت دلبری میکنند. در کنارشان بوته های گل ابی رنگی هست که هم قد من هستند و گل های درشت ابی و بنفش خود را به اسمان می رسانند. ان قدر که از دور مثل توده ای ابی در سبزه ها با باد می رقصند. همه چیز بی نهایت زیباست. بی نهایت.

هفته قبل شهر نزدیک ما درگیر اتش سوزی نسبتا کوچکی بود که خوشبختانه دودش به گلوی ما نرسید و مثل سال قبل اذیت مان نکرد. هر چند خیلی برای نتیجه گیری زود هست اما تابستان این جا شروع خوبی داشته است و هنوز گرمای هوا و اتش سوزی های کلیفورنیا به مرحله غیر قابل قبول نرسیده است. 

اتفاق هیجان انگیز این ماه زیبا دیدن الیزابت گیلبرت نویسنده Eat Pary Love  بود. وقتی ایران بودم در صفحه ایسنتاگرامش دیدم که در ماه جون برای امضای کتاب جدیدش  City Of Girls به شهری تقریبا نزدیک ما می اید . تقریبا نزدیک چون هر مسیر دو ساعت رانندگی داشت. خلاصه که در مشهد بلیطش را گرفتم که شامل کتاب امضا شده هم میشد و سه ماه بعد هم یکی از بهترین ها و شیک ترین پیرهن هایم را پوشیدم ارایش ملایمی کردم و بعد دو ساعت رانندگی در ترافیک به محل مورد نظر رسیدم. به نظرم در سالن حدود دویست سیصد نفری نشسته بودیم. من از شدت هیجان دایم بلند میشدم و دور و بر راه می رفتم و خوش بشی میکردم و دوباره می نشستم سر جایم و از ان جا که فرزند خلف مادرم هستم یک ساعت هم زودتر رسیده بودم به محل و در نتیجه ردیف دوم رو به روی گیلبرت جا پیدا کرده بودم!!! الیزابت گلیبرت در یک کلمه خلاصه میشود کاریسما! البته بی نهایت صریح رو راست و پر انرژی هست. سخن ران عالی هست و حرف هایش به دل می نشیند برای اینکه به ان چه می گوید عمل کرده تجربه اش کرده و حالا تجربه اش را چه خوب چه بد در اختیار خواننده و شنونده اش میگذارد. تمام سخن رانی را ضبط کردم من جمله خوانش ده صفحه اول کتاب توسط خودش!

اما در مورد ای وی اف: قرص هایم را شروع کرده ام و تزریق هایم را از ماه جولای شروع خواهم کرد . چند تا ویدیوی اموزشی که در مورد نحوه این تزریق ها دیدم خیلی کمکی به حالم نکرد اما خوشبختانه حنایی که کارش همین هست قول داده تززیقات را خودش شخصا انجام بدهد بدون احساس درد و رنج.....  در همین راستا قرار شده که هفته دیگر به کلاس اموزشی ای وی اف که برایمان گذاشته اند برویم و نحوه صحیح تزریق را یاد بگیریم و زوج های دیگری را هم که درگیر این پروسه هستند را ببینیم و با انها اشنا بشویم. این روزها تصمیم گرفته ام روی روحیه و سلامت روانی و جسمی ام تمرکز کنم. روز در میان به جیم محله می روم و به قول بابا از بس وزنه زدم (( مردی شده ام برای خودم ))  برای تمرکز و مدیتیشن هم کتاب های معنوی مورد علاقه ام را می خوانم و شب ها هم بیلان گیری میکنم ببینم که روزم چه شکلی گذشته است. چه قدر به خودم رسیده ام چه قدر به ادم های دیگر کمک کرده ام و بقیه باید ها و نبایدها را انداز و ورانداز میکنم . یکی از چیزهایی که خیلی بایست حواسم باشد این هست که با بقیه معاشرت کنم. خنده دار هست ولی کلا من و حنایی ادم های معاشرتی نیستیم و بدتر اینکه حنایی اصلا وقتی ندارد معاشرت کند و من هم به تبع شوهرم کم تر معاشرت میکنم چیزی که می دانم برای سلامت روان مهم هست و باید بیشتر به ان توجه شود و باز در همین راستا هر هفته یک جوری یک برنامه ای گذاشتم که با دوستانم وقت بگذرانم . کاری که چند هفته ای هست که انجامش می دهم .

این جا را  هم بیشتر آپدیت خواهم کرد.